الهام
ساحل با حرص:الهام سریع.من سه ساعت زنگ زدم بعد میایم تازه خانوم از خواب ناز بیدار شده .
من:ساحلی کمتر حرص بخور چاق میشی
ساحل: الهام میام موهاتو از ریشه میکنم ها
فاطی :الی سریعتر
صدف:راست میگن الی سریعتر
من:باش
نگاه اخر رو از تو ایینه به خودم انداختم.
شلوار و مقنعه شکلاتی رنگ .کتونی و مانتو سیاه هوم خوب شدم بویم پایین
اولالا اینا چقدر خوشتیپ شدن
خوب بریم سراغ تیپ ها
ساحل:یه مانتو و کتونی قرمز و مقنه و شلوار سیاه
فاطمه:اونم رنگش مثل ساحل بود اما مدلش فرق بود
صدف :یه مقنعه و شلوار سیاه کتونی و مانتو سفید
یه دفعه هر سه شون گفتن : خوردمون
من:ایش
به سمت ماشین ساحل رفتیم کمری بود
نشستیم پیش به سوی دانشگاه.
خوب من الهام راد فرزند مجتبی راد هستم
قدم متوسط.چشماش خوشگل ویه رنگ بین ابی و سبز.اندامم همه میکن خوبه .اه چرا دارن اینجوری نگام میکنن.نگاهیی به دور و ورم کردم اه ماکی رسیدیم دانشکاه. میدا شدیم هرسه شون زدن پس کلمو منو با دهن باز ول کردن